زهرا جون زهرا جون ، تا این لحظه: 15 سال و 26 روز سن داره

زهرا جان

سخن اوّل

                                 

                           بنام خداوند بخشنده و مهربان 

معرفی خودم

سلام سلام گرم من به همه . همه ی آنها که خوب اند وهمه ی بچه ی خوب را دوست دارند .

من زهرا هستم .. در مهد قرآن قرآن یاد می گیرم و تا حالا هم حدود نصف جز سی از قرآن را حفظ کرده ام .

به کلاس آموزش حروف الفبای فارسی هم می روم و خیلی از کلمات ساده و بزرگ را متوانم با حروفات

بخوانم .                    این هم عکس منه .

                 

من مامان و بابام را خیلی دوست دارم . و به حرف آنها گوش میکنم . گریه نمی کنم .

بهانه هم نمی گیرم .غذایم را هم خوب میخورم . به موقع می خوبم .

من یک دائی دارم . من به او دائی جان می گویم . آخه خیلی خیلی دوستش دارم .

این هم یک عکس از دائی جانم و من در حرم حضرت معصومه سلام الله علیک در قم .

   

زهرا مریض شده

 سرما خوردگی زهرا جان از روز دوشنبه مورخه 92/11/14 زهرا جون بیمار شده است و اصلا هم حال وحوصله ای ندارد . به مهد هم نمی رود در منزل استراحت می کند . تا کاملا خوب خوب شود .  چند روز است که زهرا جون بیمار است و از مهد قرآن هم مانده است زهرا جان تب دارد و خیلی هم بی حال می باشد . مامانی و بابای زهرا را به دکتر بردند و آقای دکتر دارو داده است زهرا جون دارو هاشو خوب می خورد او می گوید که باید داروهارا بخورم تا زود خوب خوب شوم . زهرا از خانه به بیرون نمی رود و غذای خوب مثل آش و سوپ گرم زیاد می خورد که خوب شود . ...
11 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زهرا جان می باشد